ایام روشنی
بیانصاف نباش، آری! میدانم میهمان خوبی بودهای برای میزبانت؛ امّا سه روز کافی نیست.
اینکه سه روز در حاشیه نورانیّت «ایّام روشنی» بنشینی و نورانی شوی کافی نیست.
باید محکم شوی، باید هرچه میشود، سلاح برداری و سپر.
پایت را که بگذاری بیرون، میبینی که محاصره شدهای.
باید تا میتوانی آذوقه و آب برداری.
بیرون، قحطی بیداد میکند!
تشنگی جان خیلیها را به لبشان رسانده، باور کن، چشم و دل سیر، کم پیدا میشود.
باید چراغ برداری.
اصلاً باید خودت چراغ شوی؛ آنوقت، دیگر هم جلوی خودت را میبینی و هم دیگران را به مقصد میرسانی.
باور کن، تاریکی بیداد میکند.
چشم، چشم را نمیبیند. دل، دل را نمیبیند.
خیلیها شبکور شدهاند و شبزده؛امّا بعضیها هنوز سوسو میزنند. تو پرنور باش و وسیع.
خلاصه که بیانصاف نباش! بیا و همیشه مهمان باش.
خودت که بهتر میدانی اینجا کاروانسراست.
اگر نبود، که نوبت به تو نمیرسید.
همه اینها را برای تو گفتم، آری! تو که در وجود منی.
سیدحسین ذاکر زاده