21 تیر 1394
ژلهای نباش که اندازهی هر پیالهای بشوی و راحت میلت کنند
و البته گِلهای هم نباش که از زمین و زمان، زن و مرد، پیر و جوان، رئیس و مرئوس، شاکی و گلهمندی.
تلهای هم مباش که پای دیگران در تو گیر کند و گرفتار تو شوند،
فلشی باش که دیگران راهشان را به تو… بیشتر »
2 نظر
31 اردیبهشت 1394
وقتی از او پرسیدند که چطور است که او غمگین نیست، او جواب داد: «چرا باید احساس بدی داشته باشم؟
جوانی بود که عاشق دختری بود. دختر خیلی زیبا و زرق و برق دار نبود، اما برای این جوان همه چیز بود. جوان همیشه خواب دختر را میدید که باقی عمرش را با او سپری… بیشتر »
16 اردیبهشت 1394
شاگردی از استادش پرسید: عشق چیست؟ استاد در جواب گفت: به گندومزار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندومزار، به یاد داشته که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی؟ شاگرد به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسید: چه… بیشتر »