31 اردیبهشت 1394
برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتیم. بیرون بیمارستان غلغله بود. چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند. چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار میدادند.
وارد حیاط بیمارستان که شدیم، دیدیم… بیشتر »
نظر دهید »
31 اردیبهشت 1394
ریش گرو گذاشتن
اگر شخصی بخواهد پولی از كسی قرض كند و چیزی گرو بگذارد و قول سود كلانی بدهد؛ اما قصد فریب داشته باشد، مثل فوق را در موردش به كار می برند.
قصه ی آن چنین است: روزی مردی روستایی ناشناس در دكان یك حاجی می رود و از او تقاضای مقداری پول به عنوان… بیشتر »
31 اردیبهشت 1394
درویشی تهیدست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشارههای تو برای چه بود؟»
درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم… بیشتر »
31 اردیبهشت 1394
در يكى از جنگها، عدهاى را اسير كردند و نزد شاه آوردند. شاه فرمان داد تا يكى از اسيران را اعدام كنند. اسير كه از زندگى نااميد شده بود، خشمگين شد و شاه را مورد سرزنش و دشنام خود قرار داد كه گفته اند: هر كه دست از جان بشويد، هر چه در دل دارد بگويد.
وقت… بیشتر »
30 اردیبهشت 1394
هوالحکیم
وقتی دلت خسته شــد،
دیگر خنده معنایی ندارد
فـقـط میخندی تا دیگران، غم آشیانه کرده در چشمانت را نـبـیـنـنـد!
وقتی دلت خسته شــد،
دیگر حتی اشکهای شبانه هـم آرامت نمیکنند
فـقـط گریه میکنی چون به گریه کردن عادت کردهای!
وقتی دلت خسته شــد،
دیگر… بیشتر »